محل تبلیغات شما

ای گلابی ها که بر درخت می رویید

در این خاک تشنه و خشک چه می جویید ؟

وقتی که نان قیمتش بیشتر از جان است

وقتی که مهریان ، نا مهربان است

اینجا به غیر از تباهی در انتظار نیست

گر بخت یارتان باشد می توانید گریست

اینجا نجابت را سرکوب می کنند به زور

آبرو را می سپارند بی پروا به گور

هیچ سواری نیست که غباری نیست حتی ز دور

آه . سالهاست که شکسته اند در خاک ما غرور

اینجا درختهای سالم را به قهر می شکنند

اینجا رودخانه های پاک را می خشکاندند

میوه اینجا فقط گوجه است لهیده و فقط خربزه های سمی

شعور ته کشیده شده به زور چه کیفی و چه کمی

هر شب عقل می گرید و دل به حال این کویر

ای گلابی ها نرویید هرگز تا نشده دیر

اینجا حرف راست را از بچه هم نمی توان شنید

اینجا باور نمی توان کرد چیزی را که چشم دید

گرگ و گرگ ریخته همه جا و شهر است بی چوپان

تکه تکه و رستاخیر واز زنده و باز تکه تکه گوسفندان

نه عشق می تواند نجات یابد نه عقل نه عرفان

نرویید اگر نروییده اید هنوز شما را به قرآن

اینجا سرزمین راحتی نیست سرزمین مرگ است مرگ

زیباست برگ ریزان در پاییز اما در بهار مرگ است ریزش برگ

کلاغ نافهم است و کوته فکر و بی شعور که سخن می راند

اما چو روییده اید افسوس خواهید خورد ، این را می داند

دنیا را نمی خواهم تو بمان

که بر درخت می رویید

هر روز مجنون تر از هر روز

تکه ,بی ,فقط ,های ,نمی ,توان ,را می ,نمی توان ,مرگ است ,را به ,درخت می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارویس